دیکشنری لغات پسرم
پسر ما حالا واسه خودش یه دیکشنری داره.. مثل به گوسفند میگه بَ بَ .. به گاو میگه ما یا گاهی مابا.. به زنبور میگه ویژ .. به عروسک بچه میگه نی نی .. به سقف میگه قا.. به اهنگ بی بی شارکش میگه قا قا قا .. به بیرون میگه دَ دَ .. به غذا میگه پَ پَ .. ماما و بابا رو هم که شکر خدا درست میگه. هر روز داره به این دامنه لغات اضافه میشه و بیشتر شبیه کلمه اداشون میکنه. خلاصه شده طوطی.. مامان جون منتظر زبون باز کردنت هستیم عزیز دلم.
یه سری کارها و فرمانها رو هم انجام میده. مثلا میگه برو گوسفندتو بیار میره میاره. یا میگی بیا غذا میاد کنار صندلی غذاش .. یا کلمه صبر کن رو می فهمه.. قربونش برم با اون پاهای کوچولوش و طرز راه رفتنش.. خونه خراب کنی شده.
یکی از کارهای بانمکش اینه که مثلا میره کنار پرده بلند میگه نه نه نه و میاد کنار اخه هر وقت میره اونجا پرده رو میکشه ما میگیم نه نه نه نکش.. جالبه میره و اکثر اوقات اگه نفس اماره اش بذار به پرده دست نزده نه نه گویا بر میگرده.