سه همسفر

در این بلاگ مسیر پر تلاطم بزرگ شدن پسرمون رو درج میکنیم

سه همسفر

در این بلاگ مسیر پر تلاطم بزرگ شدن پسرمون رو درج میکنیم

ما یه خانواده سه نفره دانشجو هستیم در امریکا: یه زن و شوهر که بتازگی صاحب یه پسر کوچولوی دوست داشتنی شده ایم. خیلی دوست داریم قدری داستانهای سفر پر تلاطم بزرگ شدن پسرمون با دیگران به مشارکت بذاریم.

میتونم بگم پسرم دیگه زبون وا کرده

به کفش میگه قش .. با یه ذوقی هم میگه اخه میدونه بعدش میریم بیرون

هر چیز پشمالویی می بینه میگه به به ...

به درخت میگه درقخت

به سقف میگه قف

حموم رو کاملا درست و با طمائنینه تلفظ میکنه

به کیک که عاشق خوردنشه (ببخشید این پسر ما از خوردن چی بدش میاد؟! :))) ) میگه کک

خلاصه پسر ما کلی کلمات نامفهوم رو هم میگه که ما نمیفهمیم معنی شو

بزرگتر شده پسر مامان

همچین میدووه ادم غیب میشه ادم باورش نمیشه



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ آبان ۹۵ ، ۰۸:۱۶
رویا

در مورد لیست موادی که پسرم بهش الرژی داره باید بگم داره بهتر میشه اوضاع.. دیگه اونطور بالا نمیاره ولی باز هم غر غرو میشه.

ما یه چیز جالب کشف کردیم که وقتی تو وب هم جستجو کردم تاییدش کرده بودن.. من اگه تخم مرغ کامل اب پز بخورم پسرم اذیت میشه ولی اگه توی کیک باشه و با حرارت و طولانی پخته باشه چه خودش بخوره چه من اذیت نمیشه. بنظر میاد پروتئین تخم مرع در این حالت تغییر شکل میده. براش نون موز درست کردم میخوره شکر خدا اونقدری هم اذیت نمیشه که من بفهمم و قطعش کنم.

پاستا خوردم البته پاستای کاملا ترکیه ای نه امریکایی. من میخورم اوضاع خوبه ولی بخودش دادم زیاد سکسکه کرد گمونم برای معده اش سنگینه.

میخواهیم شیر بز رو امتحان کنیم. خیلی میترسم ولی گمونم باید این کار رو بالاخره انحام بدیم. انشاا.. میریم ویزیت یک سالگی اش با دکترش در این مورد صحبت میکنم ببینم چی میگه


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ مهر ۹۵ ، ۰۹:۱۲
رویا

پسر ما حالا واسه خودش یه دیکشنری داره.. مثل به گوسفند میگه بَ بَ .. به گاو میگه ما یا گاهی مابا.. به زنبور میگه ویژ .. به عروسک بچه میگه نی نی .. به سقف میگه قا.. به اهنگ بی بی شارکش میگه قا قا قا .. به بیرون میگه دَ دَ .. به غذا میگه پَ پَ .. ماما و بابا رو هم که شکر خدا درست میگه. هر روز داره به این دامنه لغات اضافه میشه و بیشتر شبیه کلمه اداشون میکنه. خلاصه شده طوطی.. مامان جون منتظر زبون باز کردنت هستیم عزیز دلم. 

یه سری کارها و فرمانها رو هم انجام میده. مثلا میگه برو گوسفندتو بیار میره میاره. یا میگی بیا غذا میاد کنار صندلی غذاش .. یا کلمه صبر کن رو می فهمه.. قربونش برم با اون پاهای کوچولوش و طرز راه رفتنش.. خونه خراب کنی شده.


یکی از کارهای بانمکش اینه که مثلا میره کنار پرده بلند میگه نه نه نه و میاد کنار اخه هر وقت میره اونجا پرده رو میکشه ما میگیم نه نه نه نکش.. جالبه میره و اکثر اوقات اگه نفس اماره اش بذار به پرده دست نزده نه نه گویا بر میگرده.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ مهر ۹۵ ، ۰۸:۴۷
رویا

عزیز دل ما یکساله شد.. 

باورش سخته.. اینهمه سختی و شیرینی به قدمت یک سال رسید. 

به باباش گفتم 365 شبه که من 8 ساعت کامل و پیوسته نخوابیدم..

تولدت مبارک پسر مهر ماهی من.. مامانی مهرت افتاده به دلمون بدجور.. مواظب تیکه کوچولوی راه رونده قلب ما باش.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ مهر ۹۵ ، ۰۸:۴۰
رویا

پسرم راه میره! :) :) :)

میگم جیک جیک ادامو خیلی بانمک در میاره.. بزرگ شده عزیز دل مامان بابا :*

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ شهریور ۹۵ ، ۰۵:۰۶
رویا

گل پسر فند عسل امروز چندین بار جرات کرد و دیوار رو رها کرد و راه رفت ده حد یکی دو قدم و زودی نشست. داره جراتش زیادتر میشه. چیزی نمونده تا بدو بدو کردنهاش. :)

خیلی پیشرفت کرده این روزها.. شیشه غذا و درش شده سرگرمیش.. هی میبنده باز میکنه. کافیه یه کار رو جلوشو انجام بدی زودی سعی میکنه تکرار کنه در حد توانش.. قدرت خدا! چه میکنه این غریزه. 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ شهریور ۹۵ ، ۰۸:۵۷
رویا

سومین دندون پسر جان هم داره از بالا در میاد و تک زده. خیلی بهش میاد ماشاا.. 

اخه همش نیشش بازه با دندون هم خنده هاش زیباتر میشن


پی نوشت: مامان این هفته میره دانشکده بیزنس درس بده! باورم نمیشه.. خوشحالم :)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ مرداد ۹۵ ، ۰۷:۱۴
رویا

بالاخره به اصرار بنده از پسرم ازمایش خون برای تست الرژی بعمل اومد و در کمال تعجب به هیچی الرژی نداشت و به مخمر نون آلرژی متوسط اعلام کرد. دکترش میگه قابل اعتماد نیست این ازمایش برای زیر دو سال و خیلی نمیشه ازش نتیجه خاصی گرفت ولی جای شکرش باقیه که به هیچی الرژی شدید نشون نداد و بنظر هر چی که هست در حد عدم تحمله و امیدواریم که بزودی نسبت بهش مقاومت ایجاد کنه ولی این جریان مخمر نان خیلی فکر منو مشغول کرده گرچه باباش میگه حال بچه خوبه و لازم نیست در این مورد کاری کنیم. 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ مرداد ۹۵ ، ۰۷:۱۱
رویا

گل پسر ما که این روزها کلی تب داشت و گریه کرد و ما بزور تب بر و پاشویه و اب تنی خنکش کردیم امروز بدون کمک تونست چند ثانیه ای وایسته. باباش دستهاشو میگیره دور اتاق قدم میزنند و دوست داره. شمارش معکوس برای راه افتادن بنظر میاد داره شروع میشه. مبارکه کوچولو بلند قد مامان. سرش تا لبه پنجره میرسه راحت.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ مرداد ۹۵ ، ۰۹:۲۷
رویا

گل پسر ما دو دندونشم رویت شد.. دندون خرگوشی بالا! مبارکت باشه مادر.. دیروز براش اش دانک پختیم و تا حدی که تونستیم دم خونه دوستان بردیم و مهمون کردیم. شگون داره تو ذهنمون. 

پسرم الان میتونه دست بزنه.. یخرده میرقصه با اهنگ! ول کلمات بابا مامان اب پ پ و بی بی رو میگه. چقدر زود زود داری بزرگ میشی عزیزم.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ مرداد ۹۵ ، ۰۹:۲۱
رویا