سه همسفر

در این بلاگ مسیر پر تلاطم بزرگ شدن پسرمون رو درج میکنیم

سه همسفر

در این بلاگ مسیر پر تلاطم بزرگ شدن پسرمون رو درج میکنیم

ما یه خانواده سه نفره دانشجو هستیم در امریکا: یه زن و شوهر که بتازگی صاحب یه پسر کوچولوی دوست داشتنی شده ایم. خیلی دوست داریم قدری داستانهای سفر پر تلاطم بزرگ شدن پسرمون با دیگران به مشارکت بذاریم.

گل پسر شانزده ماه و نیمه ما و شیرین زبونی هاش

يكشنبه, ۲۴ بهمن ۱۳۹۵، ۱۰:۰۵ ق.ظ

رفتیم واکسن گل پسرو زدیم کلی گریه کرد. دیگه بزرگ شده میلش نباشه حسابی شاکی بازی در میاره از رو هم نمیره. دوست داشتنی تر شده بلا.. کلی حرف میزنه. کلماتی که یادم میاد:

گشق (قاشق)، پوست کن، داغ، سرد، پتو، قسقاک (مسواک که عشقش هم هست میگیره دستش راه میره)، پرده، صابون، پنجره، جوجه، شامپو، دستشوبی، شونه، لباس، کلاه، شلبار، چایی، بعدی (پدر مارو در اورده از بس اهنگ گذاشتیم با گوشی گفته بعدی!!)، گوشی، بلوبه (بلوبری)، سرده، داغ، گرمز .. 

خیلی زیاد شدن دیگه ادم حساب از دستش در میره.

کلی بانمک راه میره.. قوز میکنه بلا.. خم خم میره.. پاشو میگیره بالا بعد میکوبه زمین.. هر روز داره پیشرفت میکنه.. جل الخالق!

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۱۱/۲۴
رویا

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی