سه همسفر

در این بلاگ مسیر پر تلاطم بزرگ شدن پسرمون رو درج میکنیم

سه همسفر

در این بلاگ مسیر پر تلاطم بزرگ شدن پسرمون رو درج میکنیم

ما یه خانواده سه نفره دانشجو هستیم در امریکا: یه زن و شوهر که بتازگی صاحب یه پسر کوچولوی دوست داشتنی شده ایم. خیلی دوست داریم قدری داستانهای سفر پر تلاطم بزرگ شدن پسرمون با دیگران به مشارکت بذاریم.

۳ مطلب در آبان ۱۳۹۶ ثبت شده است

خیلی بزرگتر شده. زبون انگلیسی باز کرده. کلمات محدود ولی یه چیزهایی میگه. تازه ترجمه هم میکنه مثلا میگه لوک یعنی نگاه کن. بال یعنی توپ.. 

خیلی بانمک تعامل میکنه با بچه ها. تقلیدشون میکنه و باهاشون بازی میکنه. میشینم از دور نگاهش میکنم. باورم نمیشه اینقدر بزرگ شده. خیلی کتابخونه رو دوست داره. تا فردا هم اونحا بمونیم نمیاد. من و فندق یه سرمای خفن خوردیم. خدا خیر بده به دواهای لاکیز والا جفتمون بیچاره بودیم. اوشون بهترند ولی من نه خیلی. سرفه هام بهتر نمیش خیلی. انگار من از همه ضعیفترم. 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ آبان ۹۶ ، ۰۹:۳۸
رویا

جدیدا بعد مهد میریم کتابخونه کلی بازی میکنه فندق. کامل بزرگ شدنش رو دارم می بینم. باورم نمیشه میره بی تابی میکنه ازین که پیش بچه های دیگه باشه. مردی شده واسه خودش.. حسابی خودشو سرگرم میکنه. لوگو و بلاک بازی خیلی دوست داره. واسه خودش موشک درست میکنه باهاشون بازی میکنه. کلی قدرت تخیلی داره. طفلی هفته پیش کلی مریض بود الان بهتره. البته هنوز دوا میدم بهش که شبها راحت بخوابه. ما و داستانهای فصل سرد ادامه داره. دلم براش تنگ میشه میره مهد. 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ آبان ۹۶ ، ۱۲:۳۱
رویا

با فنجمون رفتیم هیوستون.

هواپیما رو خیلیییی دوست داره. تا فردا هم براش داستان بگی از هواپیما خسته نمیشه. شکر خدا تو پروازها خیلی خوب بود. نیم وجبی هیچی نشده کلی پرواز و سفر رفته. بردیمش کنار پوسترم ازش عکس گرفتیم. جونم فندق تحصیل کرده من. 

چنان شعر انگلیسی میخونه ادم خنده اش میگیره. مانکیز آن ده بد رو خیلی بانمک میخونه. شده طوطی.

رفتیم مهد طفلی دلش تنگ شده بود خیلی زیاد. کلی تاب بازی کردیم موقع برگشتنش. بزرگ شده بلا.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ آبان ۹۶ ، ۰۸:۰۵
رویا